تربیت از حیاتی ترین ابعاد زندگی انسان است و در پرتو آن ، انسان به سعادت مطلوب نائل میآید . بزرگ مربی اسلام، علی علیهالسلام در سخنان دربار خود بارهاوبارها از این امر مهمّ پرده برداشته و آثار و نتائج مثبت تربیت فرزند و پیامدهای منفی بیتوجهی به آن را بیان داشتهاند. امّا پیش از بیان دیدگاههای حضرت در این زمینه، مناسب است نوع نگرش و برداشت آن حضرت را از فرزند ارائه نمائیم.
امام علی علیهالسلام فرزند را عطیهای الهی بر شمردهاند که در پرتو توجه و تربیت والدین به رشد کافی رسیده و در پی نیکوکاری و احسان به والدین بر میآید. در نهجالبلاغه آمده است که: "در حضور امام علی علیهالسلام مردی به دیگری تولد پسرش را این چنین تبریک گفت:"گوارایت باد رزمجویی سوارکار!" آن حضرت از نوع تبریک گفتن او نهی نمود و تبریک گفتنی این چنین رابه او توصیه نمود:" امید که بخشندهاش را سپاسگزار باشی و این عطیه الهی مبارکت باد، او به رشد دلپذیر برسد و تونیز ازنیکی و خیرش بهرهمند شوی."(1)
از دیدگاه امام مربیان، علی علیهالسلام ، میراثی به مانند ادب و تربیت وجود ندارد"لامیراث کالادب"(2) و هرگز املاک و داراییهای باقیمانده مادّی، قابل مقایسه با میراث گرانبهای ادب و تربیت صحیح برای فرزندان نیست. واز این روست که در سخنی دیگر، آنحضرت فرمود:"گرانبهاترین چیزی که پدران برای فرزندانشان به ارث میگذارند، ادب است."(3)
علی علیهالسلام ثمره و محصول تربیت صحیح را پرورش فرزند صالح و پیامد بیتوجهی به امر خطیر تربیت را "رشد یافتن فرزند ناصالح " برشمرده و برای هریک از این دو، آثار و نتائج مثبت و منفی بیان نمودهاند. از دیدگاه آن حضرت فرزند صالح مایه انس و آرامش والدین است لذا میفرماید: "انس و آرامش در سه چیز است: همسری که با شوهرش توافق داشته باشد، فرزندی که صالح باشد و برادری که موافق و هم رأی انسان باشد."(4) همچنین در سخن دیگری فرزند صالح را نیکوترین یادگار و بلکه مساوی با همه یادگارهای باقیمانده از والدین، معرفی مینماید: "الولد الصالح احد الذِکرین" مرحوم خوانساری در ترجمه و شرح خود بر "غررالحکم و دررالکلم" ذیل این حدیث میگوید: "فرزند صالح نیکوتر دو یاد است؛ یعنی اسباب یاد کسی به نیکویی دوتاست: یکی فرزند صالح که از او بماند و دیگری سایر اسباب او. فرزند صالح نیکوتر از همه آنهاست یا اینکه فرزند صالح را با هر سببی بسنجند، از آن سبب نیکوتر است"(5)
از سویی دیگر آن حضرت آثار سوء و پیامدهای منفی پرورش فرزند ناصالح را مـورد توجه قـرار داده و همـه رهـروان
صدیق خود را از بیتوجهی به تربیت صحیح فرزندان برحذر داشته است. ایشان در سخنی فرزند ناصالح را مایه نابودی شرف و بلندی مرتبه پدران خود و عیبناک کننده پیشینیان خود معرفی مینماید.(6) و در کلامی دیگر از فرزند ناصالح به آلوده کنندهپیشینیان خود و فاسد کننده اولاد و بازماندگان یاد میکنند.(7)
همچنین در سخنی دیگر او را مایه محنت و شومی دانسته(8) و در بیانی بلیغ، فرزند ناخلف را شدیدترین مصیبتها معرفی نمودهاند(9). فرزند ناصالح نه تنها خویشتن خود را گم نموده و گوهر بندگی و انسانیت خویش را از دست میدهد، که گاهی ممکن است پدر صالح و شایسته را به انسانی ناصالح مبدل گرداند؛ علی علیهالسلام درباره زبیر فرمود: " پیوسته زبیر مردی از ما اهلبیت علیهمالسلام بود تا اینکه فرزند شوم و ناخلف او عبدالله بزرگ شد ( و او را از ما جدا کرد."(10)
برای موجوداتی که در طریق تغییر، تحول، رشد و تکامل هستند معمولاً موسم مناسبی وجود دارد که در آن به بهترین و مناسبترین رشد خود میرسند و آثار مورد انتظار از آنها تجلی مییابد، گلها در موسم بهار میرویند، چشمه ها در فصل زمستان جاری میشوند. ابرها در زمستان بارور می گردند و قطرات بارانش میهمان زمین میگردند و ... تربیت فرزند نیز موسم مناسب خود را دارد که در آن بهتر و آسانتر به بار مینشیند. موسم مناسب تربیت، در اوایل زندگی یعنی دوره کودکی، نوجوانی و عنفوان جوانی است، آنگاه که فرزند هنوز قلبی آسمانی و بیآلایش دارد، آنگاه که هنوز هواهای نفسانی و خواهشهای غیر انسانی به سرزمین وجود او هجمه نیاورده ، آنگاه که هنوز پلیدیها و زنگارها میهمان ناخواسته دل او نگشته و کشتزار دل او آماده پذیرش هر بذری است.
علی علیهالسلام مربی بزرگ بشریت در منشور تربیتی خود به امام حسن مجتبی علیهالسلام در به این نکته مهم و ظریف توجه نموده و دیدگاه تربیتی گرانسنگی ارائه نموده است؛ آن حضرت فرمودهاند: "فرزند دلبندم! چون دیدم سالیانی راپشت سر نهاده و به سستی در افتادهام، بدین وصیت برای تو مبادرت نمودهام و خصلتهایی رادر آن بر شمردم پیش از آنکه مرگ بشتابد و مرا دریابد و آنچه در اندیشه دارم به تو ناگفته ماند یا اندیشهام همچون تنم نقصان بهم رساند یا پیش از نصیحت من پارهای خواهشهای نفسانی بر تو غالب گردد یا فریبندگی های دنیا تو را بفریبد و همچون شتری گریزان و نافرمان باشی. و بهدرستی که دل جوان همچون زمین ناکشته است، هرچه درآن افکنند، بپذیرد. پس به ادب آموختنت پرداختم پیش از آنکه دلت سخت شود و خِرَدت هوایی دیگر گیرد..."(11) و در قسمت دیگر آن، میفرماید:"... چون به کار تو چونان پدری مهربان عنایت داشتم و بر ادب آموختنت همت گماشتم،چناندیدم که این عنایت در عنفوان جوانیات به کار رود و در بهار زندگانی کهنیتی پاک داری و نفسی صاف و بیآلایش..."(12)
از دیدگاه بزرگ مربی اسلام، علی علیهالسلام هدف از داشتن فرزند و تربیت آن چیست؟
بانگاهی به دیدگاهها و سیره تربیتی علی علیهالسلام آشکار میشود که در نظام تربیت اسلامی هدف نهایی از تربیت، رسیدن فرزند به مقام اطاعت وعبودیت الهی است، هدف نهایی، تربیت انسانی است که مطیع پروردگار و تسلیم درآستان او باشد. امیرمؤمنان علی علیهالسلام درضمن حدیثی پیش از تولد فرزند، هدف نهایی از تربیت را بهطور غیر مستقیم بیان نموده و بهراستی آن حضرت در سفره تربیتی خویش بدین هدف تحقق بخشیده و فرزندان خود را با توجه به آن، تربیت نمودهاند. مرحوم ابنشهرآشوب به سند خود از آن حضرت نقل میکند که فرمود:"من از خداوند خویش طلب فرزندان زیبا چهره و نیکوقامت ننمودهام، بلکه از من از خداوند خویش طلب فرزندان زیبا چهره و نیکوقامت ننمودهام، بلکه از پروردگارم خواستهام فرزندانم مطیع او باشند و از او بترسند تا وقتی با این صفات به آنها نظر افکنم مایه چشم روشنی من باشند.
پروردگارم خواستهام تا فرزندانم مطیع او باشند و از او بترسند تا اینکه وقتی با این صفات به آنها نظر افکنم مایه چشم روشنی من باشند."(13)
پی نوشت ها:
1 ـ نهجالبلاغه، قصارالحکم، شماره354 و عبدالمجید معادیخواه، فرهنگ آفتاب، ج7،ص3902.
2 ـ خوانساری، محمد، شرح غررالحکم و دررالکلم آمدی، ج6، ص353.
3 ـ همان، ج3، ص438. (خیرماورث الآباء الأبناءالادب).
4 ـ همان، ج2، ص141. (الانس فی ثلاثه، الزوجةالموافقه والولدالصالح و الاخ الموافق).
5 ـ همان، ص23.
6 ـ همان، ج6، ص222 (ولدالسوءیهدم الشرف و یشین السلف).
7 ـ همان، (ولدالسوء یعرُّ السلف و یفسد الخلف).
8 ـ همان، ج6، ص224 ( ولدعقوقٌ محنة و شوءمٌ).
9 ـ همان، ج2، ص392 (اشدُّ المصائب سوء الخلف).
10 ـ نهجالبلاغه، قصارالحکم، شماره453 (قال علیهالسلام : مازال الزبیر رجلاًمنّا اهل البیت حتی نشاءَابنه المشؤوم عبدالله). این حدیث در برخی از نسخ موجود نهج البلاغه مثل شرح ابن ابی الحدید و شرح نهجالبلاغه علامه خویی و ما آن را از معجمالمفهرس نهجالبلاغه اثر محمد دشتی، ص124 نقل کردهایم که تحت شماره453 در قصارالحکم آمده است.
11 ـ نهجالبلاغه، نامه31، با استفاده از ترجمه نهجالبلاغه اثر دکتر سید جعفر شهیدی، ص297.
12 ـ نهجالبلاغه، همان با استفاده از ترجمه دکتر شهیدی، ص298.
13 ـ مجلسی،محمد باقر، بحارالانوار، ج104، ص98.
اخذ: تبیان
منابع:
1.خوانساری، محمد، شرح غررالحکم و دررالکلم آمدی .
2.خوانساری، محمد، شرح غررالحکم و دررالکلم آمدی.
3.خوانساری، محمد، شرح غررالحکم و دررالکلم آمدی .
4.نهجالبلاغه، قصارالحکم، شماره354 و عبدالمجید معادیخواه، فرهنگ آفتاب.
5.نهجالبلاغه، نامه31، با استفاده از ترجمه نهجالبلاغه اثر دکتر سید جعفر شهیدی.
کلمات کلیدی: